PDF نسخه کامل رمان خدمتکار ارباب از لعیا لام
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رمان، شعر و داستان
PDF نسخه کامل رمان خدمتکار عمارت
اثر لعیالام
تعداد صفحه :۱۰۱۰
کیفیت خوانای فایل عالی
ژانر :#عاشقانه #ص .... دار #اربابی #بزرگسال #اروتیک
لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها
معرفی و دانلود کامل رمان خدمتکار عمارت
دختری که بخاطر بی پولی و بی کسی مجبور میشه تو عمارتی مشغول بکارشه که صاحب اون عمارت مردیه که…… پایان خوش
تکه ای از رمان خدمتکار عمارت
باسردرد تو خیابونای این شهردرندشت میگشتم دنبال کار … و همه جا یا مدرک میخاستن یا اینکه یه دختر لوند ک علاوه برکار صاحب کارشم سرویس بده/: ومن دختری نبودم ک بخوام به همین راحتیا ارزشمندترین چیزمو ازدست بدم غافل ازاینکه چه اینده شومی درانتظارمه باقدمای تند تر به ادرسی ک چن دیقه پیش از تماسی ک برای کارداشتم و بهم داده بودن به اونجا رفتم. هیچ کاری واس یه دیپلمه نبود خدمتکاری هم ط این شهردرندشت زیاد بود واس منه بدبخت ک نه بابایی داشتم ن مامانی ک دست نوازش به سرم بکشه و منو زیرپروبالش نگهداره توهمین یکی دوروزه هم صاحب خونم منو از اون لونه موشم مینداخت بیرون و من میموندم.
و اواره این شهر وقتی از فکر دراومدم ک دیدم جلوی دروازه مجللی موندم به ادرس نگاه کردم درست بود بسم اللهی گفتم و زنگ و فشار دادم بعد از چن لحظه نگهبانی باقیافه خشن و صدای زخمتی گف: امرت؟ با من من گفتم .اممم ببخشید مث اینکه خدمتکار میخاستین تماس گرفتم ادرس دادن سری تکون دادو درو بست واااااا این چرادیوانست دروچرابست پس قرار بود درو ببندی چرادیگ سوال پرسیدی تااینکه بعد چن لحظه درباز شد وهمون نگهبان بلند قد و ترسناک دستشو به علامت اینکه برو داخل تکون داد با ترس و لرز سری تکون دادم و داخل شدم….
با دیدن اون باغ بزرگ و عمارت دهنم از تعجب باز موند وااای خدای من اینجا دیگ کجا بود لعنتی خود بهشت بود باتکون شدیدی ک ازپشت خوردم دومترجلوپریدم وقتی باهول برگشتم عقب اون نگهبان ترسناک و دیدم ک باهیزی تمام سرتاپامو نگاه میکنه مرتیکه مریض اون جلو افتاد ومنم پشتش با وارد شدن داخل اون عمارت زیبا دهنم وااموند خدااینااا دیگ کین ؟؟؟؟یکی اینقد ثروت داره یکیم مث من اه در بساط نداره باورودمون زنی با لباس افتضاحی ک بنظر میومد لباس خدمه اونجا باشه جلواومد و پشت چشمی نازک کردم باهول گفتم:سس..سلام سری تکون داد نگهبان باسراشاره زد.